رفتارهای جانب دار


رفتارهای جانب دار و سیاسی به فرهنگ چیره ی حاکمان ایران تبدیل شده است بخصوص در زمینه رسانه.
سرانجام برای مردم روشن نیست که رسانه های غرب راست و درست می گویند یا نادرستند و ...؟ آنها مرجع هستند و خوب یا دروغگو و زیر نظر لابی های صهیونیست؟ دیشب ناخواسته متوجه خبری در رسانه های غیرملی و وابسته به دولت ایران شدم. خبر نشان از اقتدار ارتش جمهوری اسلامی به گفته خبرگزاری رویترز (اینجا)‌ داشت. این خبرگزاری بارها دروغگو و وابسته معرفی شده است (برای نمونه این لینک را ببنید: اینجا).  

جالبتر این لینک است که فهرست رسانه های وابسته به صهیونیست را آورده است. حال با هم نظاره گر خواهیم بود که در چه زمان هایی از این رسانه ها یاد خواهند کرد و چه زمان هایی می رسد که آنان را وابسته خواهند خواند. آنجا که پای بهت و تعجب رسانه های غرب از اقدامی یا رویدادی در ایران است، آن رسانه ها معیارند و مثال زدنی و آنجا که حرفهای دگر می زنند، با تمام آژانسهای جاسوسی دنیا پیوند دارند و ... . جانبدارانه اندیشی فرهنگی شده است نهادینه. تنها هم شامل رسانه ها نمی شود و عرصه های گوناگونی را شامل می شود.


حذف خاطرات ممنوعه


خاطرات ممنوعه اوین که نقل قولهایی کوتاه اما معنادار از محمدنوری زاد در بند بود در وبلاگ پروا حذف شد. این حذف به هر دلیل که باشد فشاری پشت آن نهفته است.
چه از پدر که خواسته باشند به هر دلیلی این را از دخترش بخواهد، چه مصلحت اندیشی بزرگانی برای خانواده نوری زاد و چه حتی فشار بر دختر برای حذف این دو خاطره اخیر در اینترنت، هر آنچه دلیل باشد، این دو خاطره ی رسوا کننده منتشر شده است همه می دانند هر آنچه باید بدانند.
جالب است و برای آنانکه صدای اعتراض مردم ایران را نمی خواهند بشنوند دردناک. مردی را به زندان می افکنند برای آنکه صدایش را حذف کنند. حال او در زندان است و باز هم صدایش به مردم می رسد و زندان بودنش بی معنی. از این مثال ها بسیار داریم از تاج زاده که از زندان پیام می داد و نامه های و اتفاقاتی که از زندان به بیرون درز می کند تا نشان دهد این صداها خاموش ناشدی اند و اگر بود که همان ۲۲ خرداد می شد. 


خانم محتشمی پور! ما همه با هم هستیم. همسر سبز تاج زاده در بیمارستان هم در حال فعالیت است و امید را زنده می کند
درود بر استقامت و صبر این بانو. این عکسها می ماند در تاریخ مبارزات ایران زمین. هر جا را که بسته اند و هر امیدی را که قصد ناامید کردنش داشتند و هر آنچه کردند در این حدود ۱۰ ماه، با باد داده اند و تنها با گلوله و شلاق و زور ظاهر را تغییر دادند. از سالها دور به یاد دارم هر فرصتی را در این ۳ دهه بعد از انقلاب مردم اعتراض کردند، با هر شکل ممکن و در حد امکان و اما اینبار تمام اعتراض ها گردهم آمدند.

دو مطلب آخر از وبلاگ روزنه (خانم فخری محتشمی پور) را از اینجا و اینجا بخوانید.


این را پخش کنید/رسانه شمایید

به سایت مجله تایمز روید و هر چه زود تر در مهلت باقی مانده به موسوی رای دهید. فرصتی است برای ارز اندام سبزها. حرکتی است نمایشی برای سبزها. لحظه را از دست ندهیم. باید رای داد و برای اینکار تصاویر آموزشی ذیل را دنبال کنید و دیگران را نیز برای این کار فرا خوانید. موسوی در این جدول پیشرفت شگرفی داشته است. رسانه من و شماییم.


تحول سبز : از چند روز پیش رای گیری مجله معتبر تایم طبق سنوات گذشته برای انتخاب اثرگذارترین چهره سال 2010 آغاز شده است که به دلیل کاندیداتوری مهندس میرحسین موسوی ، خانم دکتر زهرا رهنورد و شیرین عبادی مورد توجه وسیع جنبش سبز قرار گرفت .

پس از گذشت چند روز از آغاز رای گیری ، جنبش سبز به این نتیجه رسید که پتانسیل کسب رتبه اول و حضور در روی جلد مجله معتبر تایم را با سرمایه گذاری روی مهندس میرحسین موسوی دارد . وضعیت مهندس موسوی روز به روز بهتر شد تا جایی که در لحظه تهیه این گزارش رتبه ششم ، جایگاه نفر اول جنبش سبز ایران است .

اهمیت این مساله از یک سو در بی اعتباری شدید کودتاچیان و اقبال افکار عمومی به مهندس میرحسین موسوی است و از سوی دیگر بهره بردن از یک تریبون عظیم جهانی برای جنبشی مظلوم است . جنبشی که شدیدا در بایکوت خبری رسانه های جناح حاکم به سر می برد و مظلومیت بی اندازه این جنبش در میان اخبار رنگارنگ شبکه های تلویزیونی دنیا گم شده است . این فرصت مغتنمی است که بار دیگر توجه همه رسانه های دنیا را به سوی جنبش و خیزش عظیم ملت ایران جذب کند ، جنبشی که با دست خالی و رعایت اصول اخلاقی و با ایمان به خدا در عرصه ای عظیم قدم گذاشته است تا منادی حق طلبی باشد .

در زیر گزارش تصویری آموزشی از نحوه رای دادن در سایت مجله تایم که توسط یکی از حامیان تهیه شده است را خواهیم دید : 

ابتدا وارد این سایت شوید



--
Sabz Challenger
www.1esfand1.blogspot.com


خاطره ای ممنوع از اوین

از وبلاگ پروا:


دکتر محمد نوری زاد در انتظار نوبت بهداری با چشم بند نشسته بود که متوجه صدای جمعیتی می شود . به سختی چشم بند خود را کنار می زند و دخترکان مجروحی را می بیند که ظهر عاشورا دستگیر شده اند . بر خود می پیچد و فریاد می زند :" خانمها من از طرف جمهوری اسلامی از شما عذر می خواهم "
سربازها می ریزند و وی را به انفرادی می برند




همیشه چنین عباراتی را به طنز بکار می بریم. اما این طنز بس تلخ است. کل این خاطره که در آن وبلاگ با نام خاطرات ممنوعه آورده شده است، برایم سنگین است. بهداری،‌ چشم بند، دخترکان مجروح، فریاد و بعد هم انفرادی... تاسف بسیار برای سردمداران و حکمرانان مدعی.


سعید شریعتی پذیرنده یا واپس زنده فشار؟


تحلیل آقای رئوف طاهری را با حوصله در صورت امکان مرور کنید.
حرفها و نظرات این دو اسیر موقتا آزاد شده (ابطحی و شریعتی) این روزها شائبه هایی را در اذهان متبادر ساخته است. بويژه موضعگیریهای سعید شریعتی و حتی حضورهای او در دیدارهای نوروزی و پیش از آن در منزل زندانیان. سعید شریعتی در حالیکه می تواند همانند ابطحی بیشتر سکوت کند،‌دست به مصاحبه و ارائه تحلیل هم می زند که در متن زیر نیز بدان پرداخته شده است.



والایش قدرت  و فرایند انتقال
رئوف طاهری

 (برای بهاره هدایت - داود سلیمانی - سعید متین پور)

والایش قدرت  و فرایند انتقال  در گفتار شریعتی و ابطحی:

 جنبش راه سبز مردم، به یمن ایده­ی «هر شهروند یک رسانه» و به کمکِ فضای مجازی (در تقابل با اختناق رسانه­ای حاكم در کشور) واجدِ خصلت انضمامی- دیالکتیکی و درون­ماندگاری می­باشد که آن­را پویاتر از جریان اصلاحات کرده و ضامن پایداری، تداوم و مقاوم بودن آن در مقابل انحرافات بوده است.

نحوه­ی کنش کسانی همچون سعید شریعتی و محمدعلی ابطحی که پس از آزادیِ مشروط ازخود به نمایش گذاشتند، بطوری که در تناقض با کنش­ها و دیدگاه­های قبل از دستگیری­شان می­باشد، واجدِ پیامهای نهفته­ای است.

 غفلت از ایضاح و پرتوافکنی بر زوایای پیدا و پنهان آن همان مصائبی را بر جنبش سبز تحمیل خواهد کرد  که پیشتر اصلاحات را به بن­بست کشانده بود. به نظر می­رسد دولتِ کودتا به واسطه­ی پیام­های نهفته در گفتار این افراد – به­دلیل بی­خاصیت­شدن و ته­کشیدنِ پتانسیلِ ابزارهای تبلیغی و رسانه­ای خودی– سناریوی گام به گامی طراحی کرده تا به مرور جنبش سبز را اخته و بی خاصیت کند.

 گام اول سناریو، دستگیری رهبران سیاسی جهت گرفتن ابتکار عمل ازجنبش نسبت به پیگیری و بازپس­گیری حقوقی بود که توسط دولتِ کودتا مورد غارت و دستبرد قرار گرفته بود.

 گام دوم عبارت بود ازایرادِ اتهاماتِ موهن و انواع فشارها بر دستگیرشدگان بواسطه­ی تکنولوژیِ وارداتیِ تعذیب وتنبیه و تکنیکِ تواب­سازی به منظور وادارساختن آنان به اظهار ندامت و پشیمانی و تهیه فیلم اعترافات و پخش آن از رسانه میلی در قالبِ برگزاری دادگاه­ها و قرائتِ کیفرخواست­های فرمایشی. کیفرخواست­هایی که عامل تهیه­ی آنها هم اکنون در انتظار محاکمه­ی خود به اتهامِ خلقِ تراژدی جنایت و توحش کهریزک به سر می­برد.

اکنون و در مرحله­ی سوم از اجرای سناریویِ نامبارکِ ناکارآمد سازی و به بن­بست کشاندنِ جنبش سبز، دولتِ کودتا مبادرت به اجرای توهم­آلود و احمقانه­ی فرایندِ انتقال فرویدی به شیوه­ی معکوس كرده است؛ آن هم به میانجی اظهاراتِ فرمایشیِ طيفِ ميان­مايه و آسیب­پذیرِ دستگیرشدگانِ مشروطاً آزاد شده­ای که پیشتر تحتِ شرایطِ زندان تراسیماخوسی وادار به اعترافاتِ تلویزیونی شده بودند.

واکاوی بیشتر این مرحله­ی اخیر از سناریوی منحوسِ پیش­گفته را با استعانت ازكتابِ مستطابِ «مراقبت و تنبیه» اثر فیلسوف شهیر و افشاگر ماهیتِ قدرت، میشل فوکو، پی می­گیرم:




سال ۸۹، سال صبر و استقامت شاد باد

این پوستر برگرفته از پوستر دوست سبز گمنامی با نام GF است.

یک اسفند، سال صبر و استقامت را بر تمام سبز اندیشان و آزادیخواهان ایرانی در سراسر جهان شادباش می گوید.
این شادباش امایی هم دارد. خانواده های عزادار و آسیب دیده، سبزهای هنوز در بند، اسیران و کشته شدگان گمنام و ... . اینها شادی را تنها مختص بهار و سبزی آن می کند و اولین نام گذاری ملی و غیر رسمی سال. می ماند رنج ها و غم های مانده از سال ۸۸ که شاد باش را سخت می کند. 


قبح ریزی برای هیبت یک رهبر


شاید سال ۸۸ را باید سال ریخته شدن قبح رهبر سالاری آیت الله خامنه ای در ایران دانست و شروع رسمی آن را از ۲۳ خرداد به حساب آورد. از آن روز که اعتراضات خیابانی و پیامهای بعدی موسوی و کروبی، پیام تبریک زود هنگام آیت الله برای پیروزی احمدی نژاد آنهم قبل از قطعی شدن تعداد آرای ماخوذه و تایید شورای نگهبان را وقعی ننهیدند و بر تقلبی بودن این انتخابات تاکید ورزیدند تا بدانجا که روز ۲۵ خرداد رقم خورد. روزی که رهبری دیگر تکرار شدن آن را نمی توانست برتابد و در نماز جمعه همان هفته معترضین را به خون تهدید نمود و اعتراضات خیابانی را منتفی شده خواست. باز هم مردم از همان شنبه اش به خیابان ها آمدند. شاید رهبر هم می دانست که مردم را گوش شنوایی نیست و از اهرمهای نظامی-امنیتی اش بهر جسته بود برای خوراندن حرفهایش به زور به معترضین. حاصل این لشکر کشی نظامی برای نشان دادن قدرت یک رهبر در خیابان ها منجر به تغییر تجمعات خیابانی از هر روز به روزهای مناسبت دار و حتی نماز جمعه ای به امامت اکبر هاشمی رفسنجانی شد.

این داستان تا آخرین مناسبت سال، یعنی چهارشنبه سوری هم ادامه داشت تا معترضین بعد از نقض تمام حرفها اینبار آخرین فتوای آیت الله خامنه ای را هم نه گفتند و با اینکه او مراسم سنتی سه شنبه آخر سال را غیر شرعی خوانده بود نه تنها برگزار کردند حتی برای اولین بار شعارهای سیاسی نیز سر دادند.
میان خرداد تا اسفند ۸۸، باز هم پیش آمد مواردی که رهبر جمهوری اسلامی، حرفهایی زد و اتمام حجت هایی کرد که باز هم معترضین را مخالفت پیشه بود. بسیار گفته بود که موضوع انتخابات تمام شده است. حتی نهم دی ماه را در تقویم رسمی ثبت کردند و آن را مهر پایانی بر تمام حرف ها و اعتراضات پنداشتند و اما قصه هنوز ادامه دارد ...
رهبری که این نه ماه را با اهرمهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی به سختی سپری نموده است، اولین روز سال ۸۹ را نیز با نه ای دیگر آغاز می کند و آن پیشدستی موسوی و کروبی با نام گذاری زود هنگام سال به نام سال «صبر و استقامت» است.
دیگر قرار نیست حرفهای یک رهبر فصل الختاب تصمیمات و اتفاقات یک کشور باشد. شواهد و قرائن ماههای اعتراض در ایران گواه آن دارد که آیت الله خامنه ای پشتوانه ای جز نظامی گری و اعمال خشونت و زور، برای پیشبرد آنچه می اندیشد و می گوید در اختیار ندارد. این همانی است که شاه از همان نقطه ضربه اش را خورد و خامنه ای تنها با داشتن تجربه رژیم گذشته توان خرید زمان بیشتر را خواهد داشت. اما این هیبت دیگر شکسته است. البته سالهاست در عصر پیشرفت و تکنولوژیهای مدرن، زمان آنکه فردی غیر انتخابی در جایی بنشیند و امر نماید و یک کشور رهرو آن باشد گذشته است و ایران تشنه پیشرفت و توسعه نیز دیگر تاب چنین حکمرانانی را ندارد.
امروز کم نیستند گلادیاتورهایی که آماده اند برای نقض هر آنچه از رهبر می تراود حرکتی انجام دهند.


تهران حکومت نظامیِ اعلام نشده


اکثر میادین و نقاط اصلی شهر را نیروهای گارد و امنیتی اشغال نموده اند. و درصدد ایجاد فضایی رعب آلود هستند تا احتمال بروز اعتراضات خیابانی را کاهش دهند.
گفتنی است هر ساله مراسم روز چهارشنبه سوری به نحوی به روزی برای بیان اعتراض به حاکمیت بوده و برایشان مشکل آفرین بوده است و پیش بینی می شود سه شنبه آخر سال اینبار با توجه به اتفاقات ۸ماهه اخیر مشکلات بیشتری را ایجاد نماید.



سبزهای فعال اصفهان



علیرغم تمام فشارهای بسیاری که بر مردم سبز اصفهان و نجف آباد بویژه بعد از مرگ آیت الله منتظری وارد شد اما سبزهای آن خطه همیشه فعالانه حضور داشته اند، چه در دنیای مجازی و چه در تجمعات اعتراضی این ۸ماهه. این ابتکار در زاینده رود هم از قدرت خلاقیت و زنده بودن سبزهاست. کار آسانی نیست این روزها فعال بودن. آنهم در شهرستانها که بستن و سرکوب کردن ها، همانند پایتخت بروز و شهود و بسختی می توانند اطلاع رسانی کنند. مثال آنکه دستگیریها و کشته های تهران بسیار مشخص تر از آنچه در دیگر شهرهای کشور بر مردم رفته است،‌ می باشد.
برای خواندن مطلب قایق سبز و آشنایی با طرز ساخت آن اینجا را کلیک نمایید.





تاثیرات جنبش سبز و ناگزیری از تغییر


22 بهمن را نیز سبزها آمدند.
اینکه چگونه آمدند و چه تاثیراتی را از خود به جای گزاردند، ارزش و نیز جایگاه آنرا مشخص می کند.
اما این بار پس از 31 سال، 22 بهمنی متفاوت از هر سال را شاهد بودیم. نه از آن تفاوتهای کلیشه ای که جنبشی را بیهوده امید دهد.
حسابی سرانگشتی نشان از حضور تعداد بسیاری از نیروهای نظامی و شبه نظامی در خیابانهای مراکز شهرهای بزرگ کشور داشت که این خود فارغ از چرایی چنین آرایش و حضور نیروهای نظامی و امنیتی در سطح خیابانها و قدرت نمایی آنها و نیز بدون در نظر داشتن اعتراضات خیابانی، از حضور لشکرها و گردانها و ... از نیروهای شدیدا مسلح (برای سرکوب) خبر می دهد که برای مردمی تجهیز شده اند که در بدترین حالت می گویند "مرگ بر دیکتاتور". حرفها و شعارهای مردمی غیر مسلح را با نمایشی از قدرتی پاسخ می دهند که دقیقا و دقیقا 31 سال قبل در همان روز قرار بود جوابگوی مردمی باشند و همانکار را نکنند که شاه با مردم ایران کرد. صحنه را با جبهه های جنگ اشتباه گرفته اند و مردم را (حتی به زعم آنها اقلیت) دشمن فرض کرده اند و این تنها یکی از تفاوتهای این 22 بهمن است. درست در روزی که قرار بود جشنی ملی برای انقلابی در 31 سال پیش برگزار شود، حضور نظامیان و رعب آفرینان مشهود بود و اینها تنهای برای حفظ حاکمیت است. حکمرانان هر آنچه در توان داشتند و دارند را بکار گرفتند تا سبز، خودی نشان ندهد و اما سبزها با تمام نداشته هایشان با شهامت وصف ناپذیری برای دفاع از حقوقشان آمدند و با تمام ضربه هایی که در این 8 ماه تا سر حد جان عزیزانشان پذیرفته اند، ایستادگی خود را به نمایش گزارند. این طبیعی است که هر حکومتی از حاکمیتش دفاع کند و اما این برای جمهوری اسلامی با تمام داعیه های اسلامی و مدیریت های جهانی اش، طبیعی نیست که در روز به حکومت رسیدنش مجبور به ظاهرسازی باشد تا منافع غیر مردمی اش را در جلوی دوربین های رسمی اش حفظ نماید و اما اینبار باز هم نتوانست دوربین های غیر حرفه ای را مهار کند تا بیشتر به مردم ایران و دنیا دروغ تحویل دهد. جنبش سبز با تمام محدودیتها، مشکلات و موانع پیش رویش، آثار داخلی و خارجی بسیاری داشته است که نمود آن از هزینه های بسیاری که حاکمیت برای برگزاری مراسم 22 بهمن و آرایش نیروهای نظامی و تجهیز آنها انجام داده تا صدای اعتراض دیده نشود گرفته تا بیانیه هایی که آمریکا بهمراه 27 کشور اتحادیه اروپا برای 22 بهمن صادر می کنند و به ناچار و به سختی می توانند برای مذاکره و معامله برای منافعشان در منطقه با ایران، برای آنچه این روزها در ایران می گذرد سکوت پیشه کنند.

قتل، ترور، تجاوز، دستگیری، زندان های طولانی مدت غیر قانونی، تهدید، ضرب و شتم، سانسور، تبعیض، دروغ و ... در کنار پول مردم از نفت و مالیات و ...، قدرت و اطلاعات، مجموعه ایست که حاکمیت در اختیار دارد و سبزهای معترض تنها با شعارهایشان آنها را نادرست می دانند و از حداقلهای ممکن برای ابراز اعتراضشان بهره می برند و آن 8 ماه قبل انتخابات بود و این روزها، راهپیمایی های رسمی-حکومتی که هر دو را به مرور حاکمیت بلوکه کرده و در اختیار گرفته است تا در این شاید آخرین راهپیمایی اعتراضی بدین شکل، سبزها دریافته اند که باید راههای مبارزاتی دیگری را بیازمایند و یا از سران فعلی جنبش طلب کنند.


آقای خامنه ای هم مواضع خود را روشن سازد

چطور است آنطور که آیت الله خامنه ای پیام داده اند تا خواص یا همان آقایان موسوی، کروبی و خاتمی مواضعشان را نسبت با دشمنان روشن نمایند در اقدامی موازی، آقایان خامنه ای و احمدی نژاد و ... نیز مواضعشان را نسبت به ضرب و شتم ها، کشتارها، ترورها، زندان ها، شکنجه ها، تهدیدها، بستن ها، سانسورها، تجاورات و ... روشن نمایند.
در حال حاضر هر دو طرف به یک نسبت مواضعشان را در بیانیه ها و یا سخنرانی ها عنوان داشته اند (البته یکی با پتانسیل و پشتوانه تن به تن مردم اطلاع رسانی می کند و دیگری با در دست داشتن پول و قدرت و رسانه) و می ماند که هر یک به صراحت نظراتشان را درباره مصداقهای مورد اختلاف طرفین بیان دارند.


از روزهای بعد از بیانیه هفدهم، جناح حاکم روزهای سختی را می گذراند و با بی تدبیری هر چه تمام تر حال که از هیچ طریقی جواب نگرفته است و ناکام مانده است، مخالفان را تحت فشار قرار می دهد تا حداقل در بدترین حالت اعلام دارند که سلطنت طلبان یا مجاهدین را در زمره آدمیان و ایرانیان نمی دانند، تا شاید بتوانند آنها را همان اصلاح طلبان سابق بپندارند کمی آسوده شوند. اما همچنان غافلند که با این موهومات و سناریوها شاید تنها اندکی خود، اطرافیان و قلیلی از مردم را همراه سازند، اما حقیقت فرای از این تفکیک سازیهای میان مردم ایران است. امروز موضوع دیگر سلطنت طلب و مجاهد و چپ و مارکسیستها (هنوز به سراغشان نرفته اند) نیست.
امروز موضوع، تقلبی است به وسعت سی سال که در این انتخابات دیگر مردم را تاب آن نبود و ایستادگی کردند برای نپذیرفتن آن در این هفت ماه. شاید زمان آنست که آقای خامنه ای و یاران بجای آنکه تنها قتل سه نفر را و آنهم شاید بخاطر فرزند آقای روح الامینی بپذیرند و یا سناریو نویسی ساده لوحانه برای قتل ندا آقا سلطان و یا بلوکه نمودن مراسم تشیع استاد دانشگاه تهران و ... اعلام دارند که با دیدن صحنه زیر گرفتن مردم با ماشین نیروهای حکومتی، با مشاهده فیلمهای ضرب و شتم ها چه واکنشی دارند و نسبت و نظرشان با قتلها و کشتارها چیست؟ بجای آنکه از نیروهای خود بخواهند که خودسرانه اقداماتی را انجام ندهند نظرشان را درباره به قتل رساندن معترضانشان عنوان دارند. اینبار آقای خامنه ای نسبتشان را با سلطنت طلبان نه از منظر طرفداری، بلکه از منظر فکری مشخص کنند.


1اسفند





فضا سازی برای سناریویی تازه



صندوق انتخابات را آخرین ابزاری می دانستم که دیکتاتورها در ایران برای تصاحبش گام برداشته اند و آنرا بلوکه کردند. اما در این شش ماهه اخیر ابزار دیگری را درک کردم و آن راهپیمایی ها و تظاهرات های خیابانی است که بیشتر آنها را می توانستیم برای انقلاب و پیروزی آن بدانیم که پس از آن حاکمیت آنرا به ابزاری برای مردمی جلوه دادن همیشگی خود تبدیل نمود. راهپیمایی های مختلف از روز قدس، روز دانش آموز، روز 22 بهمن و بسیاری روزهای بداهه دیگر برای مشتهایی بر دهان آمریکای جهانخوار و انگلیس خبیث و اسراییل اشغالگر و حتی برای حق های مسلم مورد نظر حاکمیت. از قدیم ایام تا همین روزهای اخیر (برای اعتراض به هتک حرمت روز عاشورا) همواره از امکانات رسمی و حکومتی برای به اجبار همراه کردن مردم نیز بهره برده اند و دنیا را به نظاره گری فراخواندند تا آنکه جنبش سبز از شعارها تا همین روزها و مراسمهای کلیشه ای و مذهبی و ملی را به نفع خود بلوکه نمود. در همین شرایط است که حکمرانان این روزهای ایران به ضریب نفوذ این تظاهرات ها و اعتراضات غیر رسمی و غیر کلیشه ای پی برده اند و هر روز به بهانه ای از پاره شدن عکس امام تا هتک حرمت روز عاشورا، راهپیمایی هایی اجباری برپا می دارند و به رخنمایی با تمام امکانات کشور که در دست دارند ادامه می دهند.
مستأصل شده اند و سعی دارند از رفتارهای تاثیر گذار سبزها بهره جویند. تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی آنقدر برایشان مهم شده است که آنگونه رفتار کرده اند که گویی این آخرین راهپیمایی شان است. مدارس و ارگان ها و نهادهای دولتی را تعطیل نموده اند و آنان که در روزهای قبل لباس فرم نظامی برای سرکوب برتن داشته اند را نیز بی آن لباس های فرم فراخوانده اند. اما غافلند که در میان همین مردمان بزور به میدان آورده هم تاثیرات معکوس را خواهند گذاشت و دیگر در روزهای سرنوشت ساز از ایشان جواب نخواهد گرفت.



در حال فرار از آنچه پیش آمده هستند و پاک نمودن ظاهر اتفاقاتی که منجر به خشونتها و قتلهای خیابانی شده است. در ساعات اولیه روز عاشورا هرگونه مرگی را تکذیب می کردند و بعد هم در آخرین ساعات شب، آنگاه که تمام جهان عکسها و فیلمهای عاشورای خونین را نظاره گر بودند، بشکلی ناشیانه از کشته شدگانی مشکوک دم زدند!
روزهای سخت و پیچیده ای در تاریخ ایران در حال رقم خوردن است. در این چند ماهه ی پس از انتخابات سناریوهای پرغلط بسیاری را نوشته اند و این هم یکی دیگر از آنهاست که چون پشتوانه مردمی را با خود همراه ندارد و قوای فکری لازم را، این نیز جوابهای مناسبی برایشان به بار نخواهد داشت. سناریویی که سعی در فضا سازی برای دستگیری سران جنبش سبز دارد. جنبشی که از روزهای اول اعتراض به نتایج انتخابات به تعبیر سناریو نویسان حاکمیت، سران آشوبگرش را و در هر مراسم و هر روز به بهانه ای تعدادی را بعنوان برانداز نرم و اغتشاشگر دستگیر نمودند و قصه تمام نشد. یکبار نزدیک به 3000 نفر، بار دیگر 300، دگر بار 500 و هر بار تعدادی را ... اما باز هم گویی در کشور تعداد زیادی آشوبگر و گوش بفرمان غرب و کانالهای ماهواره ای داریم و تمامی ندارد! دوره ای برانداز نام داشتند و دوره ای اغتشاشگر و زمانی گوش به فرمان آمریکا و انگلیس و کانالهای ماهواره ایشان! امروز تا بدانجا هنجارها و رفتارهای نامتعارف اجتماعی را در پیش گرفتند که نماینده ولایت فقیه در جمع هواداران آیت الله خامنه ای از ادبیات زننده ای در مورد خطاب قرار دادن مردم معترض استفاده کرد. سیمهای آخر است. باید بازی را به نحوی در دست گیرند. شاید هم مقطعی موفق شوند. دستگیری موسوی، کروبی، زهرا رهنورد، فائزه هاشمی و یا خاتمی (که تا این لحظه تقربیا تمام افراد کلیدی موسسه باران وی را دستگیر کرده اند)  آخرین سناریویی است که پیش رو دارند و با فضاسازی های رسانه ای سعی در همراه قرار دادن مردم و افکار عمومی با خود دارند. اما این تمام داستان نیست. اختلافات درونی به قدری بالاست که هر نقشه و سناریویی را سخت می توانند پیگیری کنند و نهادینه اش سازند و همه را در قبول آن همراه نمایند.
بی تدبیرند که آخرین راه را دستگیری مردان و زنان سبزی می دانند که عدم حضورشان همچون روزهای تاسوعا و عاشورا در بیشترین تاثیرش جنبش را رادیکال تر می نماید. جنبشی که حال دیگر سران سبز آن باید خود را با خواسته های آن تطبیق دهند و نه سبزها با آنها. خواسته هایی که دیگر از پس دادن رای و احمدی نژاد فرا تر رفته است و اصل ولایت را آگاهانه و هوشمندانه نشانه رفته است. و اینها همگی حال و فضای این روزهای ایران را بغرنج نموده است.