فضا سازی برای سناریویی تازه



صندوق انتخابات را آخرین ابزاری می دانستم که دیکتاتورها در ایران برای تصاحبش گام برداشته اند و آنرا بلوکه کردند. اما در این شش ماهه اخیر ابزار دیگری را درک کردم و آن راهپیمایی ها و تظاهرات های خیابانی است که بیشتر آنها را می توانستیم برای انقلاب و پیروزی آن بدانیم که پس از آن حاکمیت آنرا به ابزاری برای مردمی جلوه دادن همیشگی خود تبدیل نمود. راهپیمایی های مختلف از روز قدس، روز دانش آموز، روز 22 بهمن و بسیاری روزهای بداهه دیگر برای مشتهایی بر دهان آمریکای جهانخوار و انگلیس خبیث و اسراییل اشغالگر و حتی برای حق های مسلم مورد نظر حاکمیت. از قدیم ایام تا همین روزهای اخیر (برای اعتراض به هتک حرمت روز عاشورا) همواره از امکانات رسمی و حکومتی برای به اجبار همراه کردن مردم نیز بهره برده اند و دنیا را به نظاره گری فراخواندند تا آنکه جنبش سبز از شعارها تا همین روزها و مراسمهای کلیشه ای و مذهبی و ملی را به نفع خود بلوکه نمود. در همین شرایط است که حکمرانان این روزهای ایران به ضریب نفوذ این تظاهرات ها و اعتراضات غیر رسمی و غیر کلیشه ای پی برده اند و هر روز به بهانه ای از پاره شدن عکس امام تا هتک حرمت روز عاشورا، راهپیمایی هایی اجباری برپا می دارند و به رخنمایی با تمام امکانات کشور که در دست دارند ادامه می دهند.
مستأصل شده اند و سعی دارند از رفتارهای تاثیر گذار سبزها بهره جویند. تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی آنقدر برایشان مهم شده است که آنگونه رفتار کرده اند که گویی این آخرین راهپیمایی شان است. مدارس و ارگان ها و نهادهای دولتی را تعطیل نموده اند و آنان که در روزهای قبل لباس فرم نظامی برای سرکوب برتن داشته اند را نیز بی آن لباس های فرم فراخوانده اند. اما غافلند که در میان همین مردمان بزور به میدان آورده هم تاثیرات معکوس را خواهند گذاشت و دیگر در روزهای سرنوشت ساز از ایشان جواب نخواهد گرفت.



در حال فرار از آنچه پیش آمده هستند و پاک نمودن ظاهر اتفاقاتی که منجر به خشونتها و قتلهای خیابانی شده است. در ساعات اولیه روز عاشورا هرگونه مرگی را تکذیب می کردند و بعد هم در آخرین ساعات شب، آنگاه که تمام جهان عکسها و فیلمهای عاشورای خونین را نظاره گر بودند، بشکلی ناشیانه از کشته شدگانی مشکوک دم زدند!
روزهای سخت و پیچیده ای در تاریخ ایران در حال رقم خوردن است. در این چند ماهه ی پس از انتخابات سناریوهای پرغلط بسیاری را نوشته اند و این هم یکی دیگر از آنهاست که چون پشتوانه مردمی را با خود همراه ندارد و قوای فکری لازم را، این نیز جوابهای مناسبی برایشان به بار نخواهد داشت. سناریویی که سعی در فضا سازی برای دستگیری سران جنبش سبز دارد. جنبشی که از روزهای اول اعتراض به نتایج انتخابات به تعبیر سناریو نویسان حاکمیت، سران آشوبگرش را و در هر مراسم و هر روز به بهانه ای تعدادی را بعنوان برانداز نرم و اغتشاشگر دستگیر نمودند و قصه تمام نشد. یکبار نزدیک به 3000 نفر، بار دیگر 300، دگر بار 500 و هر بار تعدادی را ... اما باز هم گویی در کشور تعداد زیادی آشوبگر و گوش بفرمان غرب و کانالهای ماهواره ای داریم و تمامی ندارد! دوره ای برانداز نام داشتند و دوره ای اغتشاشگر و زمانی گوش به فرمان آمریکا و انگلیس و کانالهای ماهواره ایشان! امروز تا بدانجا هنجارها و رفتارهای نامتعارف اجتماعی را در پیش گرفتند که نماینده ولایت فقیه در جمع هواداران آیت الله خامنه ای از ادبیات زننده ای در مورد خطاب قرار دادن مردم معترض استفاده کرد. سیمهای آخر است. باید بازی را به نحوی در دست گیرند. شاید هم مقطعی موفق شوند. دستگیری موسوی، کروبی، زهرا رهنورد، فائزه هاشمی و یا خاتمی (که تا این لحظه تقربیا تمام افراد کلیدی موسسه باران وی را دستگیر کرده اند)  آخرین سناریویی است که پیش رو دارند و با فضاسازی های رسانه ای سعی در همراه قرار دادن مردم و افکار عمومی با خود دارند. اما این تمام داستان نیست. اختلافات درونی به قدری بالاست که هر نقشه و سناریویی را سخت می توانند پیگیری کنند و نهادینه اش سازند و همه را در قبول آن همراه نمایند.
بی تدبیرند که آخرین راه را دستگیری مردان و زنان سبزی می دانند که عدم حضورشان همچون روزهای تاسوعا و عاشورا در بیشترین تاثیرش جنبش را رادیکال تر می نماید. جنبشی که حال دیگر سران سبز آن باید خود را با خواسته های آن تطبیق دهند و نه سبزها با آنها. خواسته هایی که دیگر از پس دادن رای و احمدی نژاد فرا تر رفته است و اصل ولایت را آگاهانه و هوشمندانه نشانه رفته است. و اینها همگی حال و فضای این روزهای ایران را بغرنج نموده است.


براستی گیر افتاده اند



جدال داغ این روزها عکس ها هستند. عکس پاره ی آیت الله خامنه ای و رژه بر روی آن را تاب نیاوردند و عکس پاره های آیت الله خمینی را ساحت مقدسی خواندند و فغان کردند که از آخرین برگهایشان نیز بهره ای برده باشند. چرایی پخش نکردن عکسها و فیلمهای این 6ماه، از پایین کشیدن عکس آیت الله خامنه ای تا ضرب و شتم ها و خشونت های مامورانشان در خیابان ها و دانشگاه ها، هر کدام نمونه هایی است برای اثبات این مدعا که جنجال های این روزهایشان تنها فرافکنی است و بهانه برای سرکوب و حمله بیشتر به سبزها و مخالفان.
روزگاری عدم پذیرش ولایت فقیه و اسلام نیاوردن بهانه ای برای کشتارها و سرکوب ها بود و امروز ادعای تقلب در انتخابات. از گوشه و کنار صدای اعتراض به گوش می رسد. از آیات عظام و از امامان جمعه، از اعضای روحانیت مبارز و از فداییان سابقشان و ... که تازه اینها در صفوف خودی ها طبقه بندی می شوند و نه سبز و نه مخالف. امروز پذیرش و هضم مجلس نیز برایشان سخت دشوار است. مجلسی که هنوز نتوانستند بشکلی دلخواه یکدستش کنند و هر از چندگاهی صداهایی از آن به اعتراض و مخالفت بگوش می رسد.



نمایش چهره هایی متفاوت از رهبر پیشین و فعلی ایران، آنچه پس از مرگ آیت الله خمینی سعی کردند به مردم القا نمایند

براستی گیر افتاده اند. راه پس، سقوطی پر سرعت است و راه پیش شان، وضع و حال این روزهایشان است که تنها فرصت می خرند و زمان. در مخیله شان هم تجسم این روزها دشوار بود. چنان بر آشفته اند که راهی جز سرکوب بیشتر، خشونت و دستگیری سران سبز ها برای خود باقی نگذاشته اند. روزی احمدی نژاد مردم را خس و خاشاک خواند و چند روز پیش رهبر این روزهای ایران، تاب نیاورد و مردم را در حد صفر دانست و خطاب به سران سبزها گفت: "چرا این آقایان متنبه نمی شوند" و آنان را شاید بدلیل اولین نقد صریح موسوی در بیانیه آخرش به او، برادران سابق خود خواند.
اختلاف شکل حقیقی خود را بروز داده است و درگیری میان خودی هایشان نیز بالا گرفته است و به خیالشان طرح موضوع آیت الله خمینی که بیشترشان بر سر آن اشتراک دارند مرهمی است برای دردها و زخمهای اندورنی هایشان. اما مبارزات و مخالفت ها نیز حقیقی هستند و شکل و ماهیتی یافته است که با هوچی گری ها و دروغ پراکنی ها تنها به عمیق تر شدن فاصله میان حاکمیت و مردم کمک خواهند نمود. نزدیک به 30 سال برای تمام معضلات و مشکلات و بحران هایشان، نسخه هایی مشابه تجویز کرده اند و می کنند و از آنجا که بعد از این همه سال طبیعتا همه ارگان ها و نهادها و مراجع رسانه ای و اطلاع رسانی را در اختیار دارند آسان تر تشکیلاتی رفتار می کنند و بسرعت برای پیچیدن این نسخه های کلیشه ای بسیج می شوند. اما هنوز درک نکرده اند که مردم دیگر باورشان ندارند. این مردم با آن مردمی که آنها از آن نام می برند به گواه مبارزات و حضور مستمر و خستگی ناپذیر 6 ماهه اخیرشان با هم تفاوت بسیار دارد.


وبلاگ قبلی فیلتر شد

وبلاگ قبلی فیلتر شده است و وبلاگ جدید با اضافه شدن عدد 1 در جلوی آن به معنی تعداد دفعه فیلتر شده می باشد. از این پس در صورت عدم دسترسی به آدرس جدید کافیست اعداد را در جلوی اسم اصلی تست نمایید تا به جدیدترین آدرس فیلتر نشده دسترسی داشته باشید.



حدودا از عصر دیروز اینترنت و دسترسی به ایمیلها قفل شده است. ترس سرکوبگران و جانیان از حضور مردم در روز 16 آذر و بیانیه 16 ام میرحسین موسوی این بار آنها را مجبور کرده است که نه در روزهای تعیین شده توسط جنبش سبز بلکه چند روز مانده به آن، اقدام به بستن راه های ارتباطی نمایند. اما اینبار هم مردم حضور خواهند یافت. حتی با تعطیلی مدارس در روز شنبه و فراهم کردن شرایط رفتن سفر برای مردم هم نخواهند توانست حرکت مردمی را متوقف کنند.
جنبش ها به یک مناسبت و یک مراسم وابسته نیستند که با حتی جلوگیری از برگزاری یکی از آنها بتوانند کلیت جنبش را مهار کنند. در راه ها و مجاریهای منتهی به شهرهای شمالی کشور نیز با ایست های بازرسی بسیار و نگهداشتن بیشتر جوانها راه به جایی نخواهند برد.
در این چند ماه از هیچ کاری دریغ نکرده اند از کشتن مردم تا گل دادن به دانشجویان در روز دانشجو توسط سپاه. هنوز خود را فریب می دهند و نمی خواهند واقعیت این سی ساله را که بصورت فشرده در این چند ماه بیش از پیش نمایان شده است را بپذیرند. مناسبتهای پیشین سالها ازان آنها بود و سبزها بلوکه کردند و شاید تا حدی به جایگاه واقعی آنها نزدیک تر نمودندشان. اما 16 آذر همیشه ازان مردم بوده است و مبارزین با استبداد و امسال پر سبز تر از همیشه.

***وبلاگ قبلی فیلتر شده است و وبلاگ جدید با اضافه شدن عدد 1 در جلوی آن به معنی تعداد دفعه فیلتر شده می باشد. از این پس در صورت عدم دسترسی به آدرس جدید کافیست اعداد را در جلوی اسم اصلی تست نمایید تا به جدیدترین آدرس فیلتر نشده دسترسی داشته باشید