خاطره ای ممنوع از اوین

از وبلاگ پروا:


دکتر محمد نوری زاد در انتظار نوبت بهداری با چشم بند نشسته بود که متوجه صدای جمعیتی می شود . به سختی چشم بند خود را کنار می زند و دخترکان مجروحی را می بیند که ظهر عاشورا دستگیر شده اند . بر خود می پیچد و فریاد می زند :" خانمها من از طرف جمهوری اسلامی از شما عذر می خواهم "
سربازها می ریزند و وی را به انفرادی می برند




همیشه چنین عباراتی را به طنز بکار می بریم. اما این طنز بس تلخ است. کل این خاطره که در آن وبلاگ با نام خاطرات ممنوعه آورده شده است، برایم سنگین است. بهداری،‌ چشم بند، دخترکان مجروح، فریاد و بعد هم انفرادی... تاسف بسیار برای سردمداران و حکمرانان مدعی.


0 نظرات:

ارسال یک نظر